برف سنگینی بود
انگار شیشه ها هم سردشان بود
موسیقی لایت فضای اتاق را پر کرده بود
فنجان قهوه ام را برداشتم
کنار پنجره ایستادم
از این بالا چقدر کوچک به نظر می رسیدی!!!
هنوز هم دلم با تو بود
اما....
اما دستانت میان دستان دیگری...
قهوه ام را سر کشیدم...
تلخ تلخ بود...
قهوه اصلا !!!
دیدن تو تلخ تلخ بود...
تاریخ : پنج شنبه 92/9/14 | 2:21 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()